آیا شما صاحب کسب و کار هستید یا کارآفرین؟ در این پست برای شما بازدیدکنندگان عزیز ابری دی تفاوت این دو را بیان خواهیم کرد .

 

تفاوت بین یک صاحب کسب و کار و یک کارآفرین چیست؟

این روزها، این اصطلاحات اغلب به جای هم استفاده می شوند.

با این حال، تفاوت های کوچک در طرز فکر و رویکرد، صاحبان مشاغل و کارآفرینان را متمایز می کند.

در نتیجه، بسیاری از صاحبان مشاغل به اشتباه خود را کارآفرین معرفی می کنند و بالعکس.

هیچ یک از نقش ها بهتر از دیگری نیست – آنها فقط متفاوت هستند.

با این حال، اگر می خواهید در سفر تجاری خود پیشرفت کنید، می تواند به درک این تفاوت ها کمک کند.

بنابراین، آیا شما یک صاحب کسب و کار هستید

یا یک کارآفرین، و می خواهید کدام یک باشید؟

این مقاله به بررسی تفاوت‌های بین صاحبان مشاغل و کارآفرینان می‌پردازد،

همراه با نمونه‌های زیادی از مالکیت کسب‌وکار. اما ابتدا بیایید صحنه را تنظیم کنیم.

صاحب کسب و کار چیست؟

از نظر قانونی، صاحب کسب و کار هر کسی است که صاحب یک کسب و کار است

– کلاه خود را نگه دارید. آنها مالکان قانونی یک تجارت هستند – یا به هر حال یکی از مالکان.

با این حال، اصطلاح “صاحب کسب و کار” معمولاً به افرادی اطلاق می شود که صاحب یک تجارت هستند و آن را اداره می کنند

صاحبان مشاغل می توانند افرادی باشند که یک کسب و کار کوچک تحت مدیریت مالک را اداره می کنند

یا کسانی که صاحب و اداره کننده یک شرکت میلیون دلاری با تعداد زیادی کارمند هستند.

یک صاحب کسب و کار ممکن است وظایف و مسئولیت ها را به دیگران محول کند.

و ممکن است در کنار کارمندان کار کنند و حقوق بگیرند. با این حال، صرف نظر از اندازه شرکت،

آنها کنترل نهایی بر تجارت دارند.

10 عنوان صاحب کسب و کار رایج

صاحبان مشاغل بسته به مسئولیت های خود عناوین مختلفی را انتخاب می کنند.

در اینجا فهرستی سریع از 10 عنوان مالک کسب و کار آورده شده است – شش عنوان آخر تنها عناوین

مالک کسب و کار نیستند، اما نقش هایی هستند که صاحبان کسب و کار اغلب بر عهده می گیرند:

  1. مالک
  2. مالک
  3. موسس
  4. مدیر عامل یا مدیرعامل
  5. مدیر عامل
  6. رئيس جمهور
  7. کارگردان
  8. اصلی
  9. شریک مدیریت
  10. رئیس

اکنون، کارآفرینان صاحب مشاغل نیز هستند، اما هر صاحب کسب و کاری کارآفرین نیست. بنابراین، چه تفاوتی دارد؟

صاحب کسب و کار در مقابل کارآفرین

به طور خلاصه، صاحبان مشاغل معمولاً شرکت‌هایی را حول یک ایده

و مدل اثبات شده مانند رستوران‌ها و برندهای مد ایجاد می‌کنند.

از سوی دیگر، کارآفرینان با دنبال کردن یک ایده نوآورانه که یک مشکل رایج

را حل می‌کند، ریسک بیشتری می‌پذیرند، مانند ارائه راهی برای سفارش کابین با یک اپلیکیشن Uber .

با این حال، بسیاری از تفاوت‌های بین صاحبان مشاغل و کارآفرینان می‌تواند

ظریف باشد و ما می‌توانیم این اصطلاحات را به روش‌های مختلفی تفسیر کنیم. بنابراین،

برای کمک به نشان دادن تفاوت ها در اینجا یک مقایسه سریع از

شش جنبه کلیدی کسب و کار وجود دارد.

1. انگیزه

صاحبان مشاغل و کارآفرینان اغلب به دلایل مختلف کسب و کار خود را راه اندازی می کنند .

صاحبان تجارت

یک صاحب کسب‌وکار ممکن است کسب‌وکاری را راه‌اندازی کند،

زیرا این یک پیشرفت طبیعی بود، آنها یک فرصت عالی را می‌دیدند یا می‌خواستند

برای خود کار کنند. شاید برای پول وارد این کار شده اند. یا شاید آن‌قدر عاشق انجام کاری هستند

که تصمیم می‌گیرند کسب‌وکاری پیرامون آن ایجاد کنند.

به عنوان مثال، شخصی که عاشق مو و آرایش است ممکن است

در محله ای شلوغ که هنوز سالنی ندارد، سالنی باز کند. یا شخصی که برای مدت طولانی

در یک تعمیرگاه خودرو کار کرده است، ممکن است خارج شود و برای کسب درآمد بیشتر، کار خود را راه اندازی کند.

کارآفرینان

از طرف دیگر، یک کارآفرین بیشتر احتمال دارد که یک کسب و کار را راه اندازی کند،

زیرا آنها به روش جدیدی برای انجام کارها برخورد کرده اند، می خواهند وضعیت

موجود را به چالش بکشند یا تأثیر مثبتی ایجاد کنند.

همانطور که در بالا ذکر شد، بنیانگذاران Uber یک روش کاملاً جدید برای سفارش کابین ایجاد کردند.

در مثالی دیگر، کارآفرین Blake Mycoskie ، برند کفش Tom’s

را با یک پیشنهاد مبتکرانه خرید-یک-دادن-یک راه اندازی کرد تا برای

کسانی که کفش ندارند ارائه کند.

2. نوآوری

به طور مشابه، در نحوه برخورد صاحبان مشاغل و کارآفرینان

با ایده ها و نوآوری تفاوت هایی وجود دارد.

صاحبان تجارت

صاحبان مشاغل موفق چندان نگران ایده ها یا نوآوری های پیشگامانه نیستند.

آنها از بهترین های صنعت خود درس می گیرند و اصول اثبات شده را برای موفقیت به کار می گیرند.

آنها تجارت خود را از نزدیک درک می کنند و بازار هدف خود را از درون می شناسند.

و آنها بر رشد کسب و کار خود و خدمت به مشتریان خود متمرکز هستند.

به عنوان مثال، یک تجارت الکترونیکی که پوشاک می فروشد،

از یک مدل تجاری آزمایش شده پیروی می کند. صاحب کسب و کار

با ایجاد یک برند ارزشمند و ارائه محصولات و خدمات برتر به

یک بازار هدف کاملاً تعریف شده موفق خواهد شد.

کارآفرینان

از طرف دیگر، کارآفرینان بزرگ فکر می‌کنند و رویاهای بزرگ‌تری دارند.

آنها رهبران صنعت یا جایگاه خود هستند و ایده های نوآورانه ای ارائه می کنند

که وضعیت موجود را تغییر می دهد. آنها روی ایده هایی کار می کنند که حتی هنوز آزمایش نشده اند.

باید به بازار هدف آنها آموزش داده شود که محصول یا خدمات آنها چیست و چگونه از آن استفاده کنند.

به عنوان مثال، بنیانگذاران Airbnb فرصتی را مشاهده کردند که هیچ کس دیگری از آن استفاده نکرده بود.

اتفاقی که افتاد این است: بنیان‌گذاران نمی‌توانستند هزینه اجاره خود را بپردازند،

اما می‌دانستند که یک کنفرانس بزرگ طراحی در حال آمدن به شهر است و تمام هتل‌های محلی پر شده‌اند.

بنابراین، آنها برخی از شرکت کنندگان در کنفرانس را متقاعد کردند که با آنها روی تشک بادی بمانند و هزینه کمی از آنها دریافت کردند.

3. رشد

به طور معمول، صاحبان مشاغل و کارآفرینان نیز در مورد رشد، طرز فکر متفاوتی دارند.

صاحبان تجارت

برخی از صاحبان مشاغل کوچک از حفظ سطح فعلی درآمد خود خوشحال هستند.

برای مثال، بسیاری از فروشگاه‌های کوچک مادر و پاپ از یک یا دو فروشگاه راضی هستند

و علاقه‌ای به گسترش در سطح کشور و سپس در سراسر کشور ندارند.

سایر صاحبان مشاغل مشتاق هستند تا شرکت خود را تا حد امکان رشد دهند.

آنها این کار را با سرمایه گذاری در بازاریابی، افزایش نیروی کار و گسترش محصولات و خدمات خود انجام می دهند.

صاحبان مشاغل گام به گام رشد می کنند و پیشرفت های خود

را در هر مرحله یکپارچه می کنند. به عنوان مثال، صاحب کسب و کار یک

کافه محلی ممکن است برنامه هایی برای توسعه کسب و کار خود با باز کردن مکان دیگری در مرکز شهر داشته باشد.

کارآفرینان

کارآفرینان برای رشد انفجاری تلاش می کنند.

آنها نمی خواهند به طور پیوسته رشد کنند – آنها می خواهند در سطح ایالت، سراسری،

و سپس با بیشترین سرعت ممکن بین المللی بروند. آنها سعی نمی کنند

با استفاده از روش های مشابه سایر مشاغل رشد کنند. و آنها قوانین

را دوباره ابداع می کنند تا بازار جدیدی برای خود ایجاد کنند تا بر رقابت مسلط شوند.

مثال بالا از یک کافه محلی را با استارباکس مقایسه کنید.

Starbucks با یک فروشگاه در بازار Pike Place سیاتل شروع به کار کرد.

با این حال، استارباکس فقط مانند رقبای خود قهوه نمی فروخت. آن‌ها قهوه را به تجربه‌ای لوکس تبدیل کردند

که کسب‌وکار را از بقیه متمایز کرد – و به رشد برند به

یک غول بین‌المللی با 30000 فروشگاه خرده‌فروشی در 80 بازار کمک کردند.

4. طرز فکر

 

هنگام مقایسه کارآفرینان با صاحبان مشاغل کوچک، مهم است که نحوه تفکر آنها را در نظر بگیرید.

صاحبان تجارت

صاحبان مشاغل معمولاً نگران مدیریت و رشد شرکت هستند.

در نتیجه، آنها فهرست کارهایی دارند که بر بهبود کسب و کار، مدیریت کارکنان و افزایش فروش تمرکز دارد.

هنگام کار، صاحبان مشاغل بیشتر وقت خود را صرف مدیریت امروز و بخشی از زمان خود را برای برنامه ریزی برای آینده می گذرانند.

به عنوان مثال، یک صاحب کسب و کار dropshipping بیشتر نگران بهبود فروشگاه آنلاین خود،

افزایش تلاش های بازاریابی و یافتن ایده های محصول سودآور است .

کارآفرینان

در مقابل، کارآفرینان بیشتر بر آینده متمرکز هستند.

مانند شطرنج بازان، آنها همیشه به ده حرکت جلوتر فکر می کنند. آنها افراد دیگری را استخدام می کنند

تا در اسرع وقت وظایف روزمره کسب و کار را مدیریت کنند. سپس، آنها بر مقیاس شرکت تمرکز می کنند.

برای ادامه مثال ما، یک کارآفرین ممکن است یک کسب و کار dropshipping راه اندازی کند

زیرا این یک راه مقرون به صرفه برای راه اندازی یک تجارت آنلاین است.

با این حال، آنها برنامه هایی برای حرکت فراتر از کسب و کار راه اندازی خود دارند – آنها می خواهند چیزی منحصر به فرد ایجاد کنند.

این کارآفرین می تواند یک برند ارزشمند dropshipping ایجاد کند

و برای سرمایه گذاری مجدد در کسب و کار خود سود ایجاد کند. سپس می‌توانند خطوط تولید خود

را گسترش دهند تا طرح‌های اصلی را که خودشان ایجاد کرده‌اند، در بر گیرند. آنها از dropshipping

به عنوان پله ای برای تأمین مالی چشم انداز خود استفاده می کنند،

مانند یک مارک مد بین المللی که طرح های اصلی ساخته شده از مواد نوآورانه و سازگار با محیط زیست را می فروشد.

برای مثالی واقعی از این نوع توسعه، به آمازون نگاه کنید.

جف بزوس، بنیانگذار آمازون، قصد فروش آنلاین کتاب را نداشت – او تصمیم گرفت تا

” فروشگاه همه چیز ” را ایجاد کند . فروش آنلاین کتاب تنها اولین قدم بود. از آن زمان،

آمازون تقریباً در هر دسته بندی محصولات قابل تصور، و همچنین سخت افزار رایانه، فناوری ابری،

و خدمات پخش رسانه گسترش یافته است – به نام چند مورد.

5. ریسک

خطرات مالکیت کسب و کار به طور گسترده ای شناخته شده است.

با این حال، صاحبان مشاغل کوچک و کارآفرینان تمایل دارند به ریسک متفاوتی برخورد کنند.

صاحبان تجارت

صاحبان مشاغل روی مزرعه شرط نمی‌بندند.

آنها برای رشد مداوم کسب و کار خود در طول زمان، ریسک های حساب شده و افزایشی را متحمل می شوند.

به عنوان مثال، یک برند تجارت الکترونیک ممکن است

با استفاده از روش‌های بازاریابی ارگانیک شروع به فروش آنلاین کند –

به عنوان مثال، روش‌های بازاریابی «رایگان»، مانند بازاریابی رسانه‌های اجتماعی .

هنگامی که آنها مقداری فروش انجام دادند و محصولات خود را تأیید کردند،

می توانند سود خود را مجدداً در تبلیغات فیس بوک سرمایه گذاری کنند.

به این ترتیب، اگر محصولات کار نمی کنند، آنها تمام پول نقد خود را روی تبلیغات ریخته اند.

صاحبان کسب و کار موفق محتاطانه خوش بین هستند – شاید ممکن است وام کسب و کار کوچکی

را که مطمئن باشند می توانند بازپرداخت کنند، بگیرند.

کارآفرینان

کارآفرینان در مزرعه شرط بندی می کنند – به طور منظم.

آنها با هر دو پا به داخل می پرند و همه چیز را با یک ایده

اثبات نشده به خطر می اندازند. آنها درباره ایده خود انجیلی هستند

و اغلب به دنبال تامین پول از سرمایه گذاران هستند.

اغلب، این ایده ها به نتیجه نمی رسند. گهگاه این کار را می کنند.

ریچارد برانسون، کارآفرین، یک شرکت ضبط مستقل را تأسیس کرد

و آن را به یک امپراتوری میلیارد دلاری گسترش داد. گروه ویرجین

در حال حاضر شامل یک شرکت هواپیمایی، هتل های زنجیره ای،

خدمات مالی و یک شرکت رسانه ای است که می توان به چند مورد اشاره کرد.

با این حال، هر یک از این توسعه‌ها مستلزم ریسک بزرگی بود.

به عنوان مثال، زمانی که برانسون خطوط هوایی ویرجین را راه اندازی کرد،

فشار زیادی را بر سایر مشاغل گروه ویرجین وارد کرد. به قول برانسون :

ما در نزدیکی باد در حال حرکت بودیم و قبل از اولین سفر تقریباً غرق شده بودیم که یک پرنده در طول یک پرواز آزمایشی به داخل موتور پرواز کرد. ما مجبور شدیم از ذخایر نقدی خود برای خرید موتور جدید استفاده کنیم.

6. پیوست

به طور معمول، صاحبان مشاغل و کارآفرینان به کسب و کارها به روش های مختلف نگاه می کنند.

صاحبان تجارت

صاحبان مشاغل اغلب از نظر عاطفی به کسب و کار خود وابسته هستند

البته فقط برای کسب سود. برخی حتی هرگز به فروش کسب و کار خود فکر نمی کنند.

برخی حتی ممکن است نام شرکت را به نام خودشان یا از نام خانوادگی خود استفاده کنند.

دیگر صاحبان کسب و کار به شرکت خود وابسته نیستند، اما برای آن ارزش قائل هستند،

زیرا به آنها اجازه می‌دهد تا بتوانند سرنوشت خود را کنترل کنند.

در نتیجه، صاحبان مشاغل کوچک تمایل دارند به آنچه بهترین انجام می دهند پایبند باشند.

به عنوان مثال، یک صاحب کسب و کار ممکن است یک وبلاگ راه اندازی کند

تا از طریق تبلیغ سایر خدمات و دریافت پورسانت از فروش هایی که به

تولید آنها کمک می کند، از بازاریابی وابسته کسب درآمد کند.

این صاحب کسب و کار می تواند وب سایت را به نام خود نامگذاری کند

و هر پست وبلاگ را از دیدگاه خود بنویسد. آنها می توانند بر تبدیل شدن

به یک وبلاگ نویس معتبر و افزایش درآمد خود از طریق نوشتن و بازاریابی وابسته تمرکز کنند.

پس از چند سال، شاید آنها به عنوان یک وبلاگ نویس نامی برای خود دست

و پا می کردند، چند کارمند را استخدام می کردند و

درآمد خود را به میزان قابل توجهی افزایش می دادند.

کارآفرینان

کارآفرینان معمولاً بیشتر از خود شرکت‌ها به ایده‌شان و تأثیری که می‌خواهند

بگذارند توجه دارند. آنها به هیچ روش خاصی برای انجام کارها وابسته نیستند.

هنگامی که آنها در توسعه چشم انداز خود موفق شدند، به دنبال ایده بزرگ بعدی می گردند تا روی آن کار کنند.

برای ادامه مثال ما، کارآفرینی که در بازاریابی وابسته موفق است، به سرعت

وظایف تجاری خود را برون سپاری می کند و ایده های بیشتری را برای گسترش دنبال می کند.

شاید آنها شروع به فروش محصولات dropshipped از طریق وب سایت خود نیز کنند.

شاید آنها یک کانال یوتیوب در اطراف جایگاه خود بسازند تا پیوندهای وابسته را تبلیغ کنند،

با برنامه ای برای توسعه محتوا به یک دوره آنلاین.

شما ایده را دریافت می کنید.

برای مثال واقعی، Uber را در نظر بگیرید .

بنیانگذاران به گسترش فراتر از اشتراک گذاری سواری در سایر زمینه ها مانند تحویل غذا ادامه می دهند.

رهبران Uber از ایجاد بهترین پلتفرم اشتراک‌گذاری سواری که می‌توانند راضی نیستند

آنها Uber را یک پلتفرم تحویل جهانی با توانایی فروش هر چیزی و همه چیز به 103 میلیون کاربر فعال خود می‌دانند.

کارآفرینان اغلب یک «استراتژی خروج» نیز دارند. شاید آنها قصد دارند

وب سایت یا فروشگاه آنلاین خود را در پلتفرمی مانند بازار بورس بفروشند .

سپس آنها می توانند سرمایه را در کسب و کار خود محقق کنند و آن را در یک ایده جدید سرمایه گذاری کنند.

خلاصه: کارآفرینان در مقابل صاحبان مشاغل کوچک

اگر کسب و کاری دارید – یا می خواهید کسب و کاری راه اندازی کنید

می تواند به درک تفاوت بین صاحبان کسب و کار و کارآفرینان کمک کند.

به طور خلاصه، صاحبان کسب‌وکار موفق از بهترین‌ها در صنعت خود یاد می‌گیرند،

از یک ایده اثبات‌شده استفاده می‌کنند، ریسک‌های اندازه‌گیری شده را متحمل می‌شوند

و کسب‌وکار خود را به تدریج رشد می‌دهند. آنها اغلب برای اهداف عملی کسب و کار راه اندازی می کنند

، مانند انجام کاری که برای امرار معاش دوست دارند، به دست آوردن استقلال بیشتر یا کسب درآمد بیشتر.

از سوی دیگر، تمایل کارآفرینان برای به چالش کشیدن وضعیت موجود است.

آنها ایده های اصلی دارند که آزمایش نشده است و وقتی این ایده ها را دنبال می کنند،

ریسک می کنند. کارآفرینان اغلب می‌خواهند با یافتن راه‌های نوآورانه برای

مقیاس‌بندی و گسترش سریع، تأثیر زیادی بگذارند.

باز هم هیچ کدام از نقش ها برتر از بقیه نیست. هم صاحبان کسب و کار

و هم کارآفرینان از وضعیت موجود خارج می شوند، زندگی را به چنگ می آورند و کارها را طبق شرایط خودشان انجام می دهند.

با این حال، آیا شما یک صاحب کسب و کار کوچک هستید یا یک کارآفرین؟

شما می خواهید کدام یک باشید؟ در قسمت نظرات پایین ما را آگاه کنید!